۱۳۹۳/۰۷/۰۳

محسن امير اصلانى نمونه آشکار در کوتاهی خانواده برای رسانه ای کردن خبر

محسن امير اصلانى از نمونه هایی است که خانواده اش آنقدر در رسانه ای کردن خبرش کوتاهی کردند که به راحتی توسط رژیم اعدام شد . به چه جرمی؟ به جرم توهین به حضرت یونس !

دوستان عزیز برای بار هزارم میگویم اگر در خانواده و اقوام و آشنایان کسی را دارید که به علت سیاسی یا عقیدتی در زندان است در انتشار اخبارش کوتاهی نکنید.رژیم جمهوری اسلامی بعد از دستگیری اوین کار فشار بر خانواده افراد هست که بگوید اگر خبر این فرد را کار کنید یا بیرون دهید ما بدتر خواهیم کرد ولی بدانید که تنها در خبررسانی وسیع و تماس با مراجع معتبر همچون هرانا هست که میتوانید کمک دو صد چندان به اسرای خود در زندان داشته باشید.

من در ایران که بودم با انتشار اخبار افراد تا کنون بسیار افراد را از بند رهایی داده یا لاقل برای آنها مرخصی گرفته ام . پس کار کردن رو اخبار افراد بسیار مهم است .

۱۳۹۳/۰۶/۲۸

تمسخر فیلم 300 توسط شرکت ترکسل ترکیه

در این کلیپ تبلیغاتی شرکت ترکسل فیلم 300 را به تمسخر می کشد . گفتنی است که ترک ها با یونانی ها دشمنی دیرنه دارند و سمپاتی بیشتری نسبت به ایرانی ها دارند.


۱۳۹۳/۰۶/۲۱

دروغی که توسط عوامل جمهوری اسلامی در شبکه های اجتماعی پخش شد ، شماره دروغین هواپیما در 11 سپتامبر

در این ویدیو می بینید که راعفی پور استراتژین رژیم جمهوری اسلامی به دروغ می گوید که شماره پروازی که به برج های دو قولوی نیویورک برخورد کرد شماره Q33NY داشته است که وقتی این عدد را با فونت Wingdings  می نویسید همه چیز ختم به اسرائیل می شود .

‎‎نگاشت‎ by ‎تبعیدی ها‎.‎





طبق تحقیقات من (مبارز نستوه) اصلا همچین شماره ای برای پروازهایی که به برج های دو قلو برخورد کردن وجود ندارد .

شماره های پرواز عبارتند از پرواز Boeing 767-222, registration number N612UA 
و پرواز :  Boeing 767-223ER delivered in 1987, registration number N334AA  

همانطور که مشاهده می کنید دست دروغگوی رژیم جمهوری اسلامی و تئورسین هایش باردیگر رو می شود و همچین عددی وجود ندارد. 

وظیفه همه ماست که با تحقیقات راجع به مسائل گفته از طرف جمهوری اسلامی و نوچگانش دست آنها را در هر مقطعی رو کنیم و اجازه ندهیم با این مغز شویی ها مردم ما را فریب دهند. 

۱۳۹۳/۰۶/۲۰

صفحات فیس بوک با متنی یکسان برای تقدیس سازی جلاد رژیم قاسم سلیمانی


ببینید سپاه و زیر شاخه هاش چه صفحاتی رو اداره میکنند. یه مدت هست صفحات فیس بوکی که زیر نظر سپاه اداره میشن و فقط برای پستهای خاص مطلب میزارن . مثلا صفحه ای هست که تمام مدت فعالیتش پستهای موزیک گذاشته الان مشترکا همه این نوشته رو گذاشتن از کی ؟ از جلاد قاسم سلیمانی که در قیام مردم در سال 88 به کمک مزدوران سپاه قدس مردم رو به خاک و خون کشید اکنون او رو قدیس میکنند. آرش صادقی هم به این مطلب اشاره کرد و ظرف دو ساعت ربوده شد . به هر صفحه و هر شخص و هر گروهی که این مطلب رو انتشار داد سریعا شک کرده و هویتش رو بررسی کنید

۱۳۹۳/۰۶/۱۶

سازش ناپذیری آرش صادقی در مقابل ارتجاع اصلاح طلب و اصول گرا او را روانه زندان کرد

آرش صادقی توسط عوامل رژیم جمهوری اسلامی دستگیر شد .
علت ؟ گفتن سخن حق و برنتافتن ارتجاع اصلاح طلب و اصول گرا
حمله به چپ و راست رژِیم از هاشمی تا سرداری که تا دیروز خون ریز و در کشتار 88 نقش داشت و اکنون برای ابلهان قهرمان شده است قاسم سلیمانی .
نگذارید آرش تنها بماند Arash Sadeghi
تصویر آخرین پست آرش را در زیر می توانید ببینید ، آرش می نویسد : 

یه روزی هاشمی به کاردینال ریشلیو تشبیه میشد و متهم بود به دست داشتن در قتلهای زنجیرهای و همکاری با پدر ژوزف در خصوص از میان برداشتن روشنفکران و دگراندیشان و امروز نمادو مظهر اصلاحات.
سردار قاسم سلیمانی هم تا چند سال پیش یکی فرماندهان سپاه قدس بود که در اقصی نقاط دنیا اهداف امریکا و دشمنان نظام رو مورد هدف قرار میداد و یکی از عوامل سرکوب مردم بعد از کودتای 88" و حالا تبدیل شده به قهرمان ملی
جناب پورمحمدی هم جای خود دارند. 
با این وضعیت پیش بریم احتمالا باید منتظر باشیم روزی از روح الله حسینیان و فلاحیان هم به عنوان اسطوره های ملی ومیهنی یاد بشه.شاید هم یه روزی بیان و به عنوان یه نیروی تحول خواه کاندید بشن و ماه بریم بهشون رای بدیم.خدارو چه دیدی.




۱۳۹۳/۰۶/۱۴

سکته محمد رضا عالی پیام (هالو) توضیحات فرزند وی در نقش بنیاد شهید در شوک روحی به ایشان

سید هانی عالی پیام فرزند محمد رضا عالی پیام ملقب به هالو شاعر و طنز پرداز معاصر علت سکته پدرش را فشارهای روحی که در درگیری با بنیاد شهید و باز پسگیری اموالش از بیناد شهید بوده است می داند.

سید هانی در فیس بوک خود نوشته است :


با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز 
متاسفانه پدر از ساعت 22 دیشب دچار سکته قلبی شده است و با حضور اورژانس تهران راهی بیمارستان شد. تیم پزشکی با توجه به علائم شدید سرگیجه و افتادگی چشم راست احتمال بروز سکته‌ی مغزی را می دادند که خوشبختانه خطر رفع شد. طبق گفته ی پزشک معالج، ایشان قبلا نیز یک سکته ی خفیف را رد کرده و متوجه نشدند. 


اتفاقاتی که در این دو روز گذشته افتاده است قطعا در این حادثه بی تاثیر نبوده است.
پدر بیست و چهار سال پیش در ساخت فیلم «بایسیکل ران» با بنیاد شهید (موسسه سینمایی) شریک بودند و بنیاد طی بیست سال حق و حقوق ایشان را نداده است. بعد از بیست سال پیگیری پرونده، رای دادگاه به نفع پدرم صادر شد.
بنیاد بلافاصله بعد از مطلع شدن، تمام پول خود را از حساب بانکی خارج کرد و تنها راه پیش روی پدرم توقیف اموال بنیاد بود. ایشان یازدهم شهریور ماه بعد از گرفتن حکم توقیف اموال به سراغ سروان برزگری مامور اجرای احکام کلانتری 107 رفتند. وقتی برای اجرای حکم به دفتر بنیاد رفتیم سروان برزگری پنج دقیقه به بنیاد فرصت داد تا اموال را تحویل دهند. بعد از تماس‌های مکرر، رای سروان برزگری برگشت و گفتند که نمی‌توانند حکم را اجرا کنند و دادورز و نماینده دادستان باید حضور داشته باشند. پدر بعد از شنیدن این حرف برای آوردن دادورز رفت که بلافاصله سروان برزگری به من گفت: «پدرت بیست سال دویده تا حکم گرفته است و حالا بیست سال باید دنبال من بدود تا حکم را اجرا کند.» سروان برزگری بلافاصله محل را ترک کردند و پدر پس از بازگشت برای گرفتن گزارش و حکم دادگاه به کلانتری رفتند و تا ساعت 3 هم منتظر شدند ولی آقای برزگری در کلانتری حضور نداشتند.
فردای آن روز12 شهریور پدر برای گرفتن حکم به کلانتری مراجعه کردند که سروان برزگری از ساعت 11 تا 3 با توهین به پدر، او را معطل کرد و سر می دواند. شکایت پدر به 197 و رئیس کلانتری هم افاقه نکرد . در تمامی ساعاتی که پدر در کلانتری حضور داشت شاهد صحنه‌هایی بود که لحظه به لحظه برای ایشان زجرآور بود. از جمله کارگری که از ماموران شهرداری که اورا با چاقو مورد ضرب و شتم قرار داده شاکی بود و جالب اینجا بود که مامور شهرداری در حال خنده با ماموران کلانتری بود و جای شاکی و متشاکی عوض شده بود و کارگر چاره ای جز رضایت نداشت.
امروز پدر حالش بهتر بود، گفتم بابا جان بیا و بیخیال طلبت از بنیاد شو، بگذار بخورند ما که عمری بدون این پول زندگی کردیم و مستاجر بودیم، بقیه اش رو هم می گذرونیم. گفت پسرم بحث پول نیست بحث احقاق حق است بحث رانت خواری و رشوه خواری است که همه جای ادارات ما ریشه دوانده. مساله من کارگری است که با سر خونی در حیاط کلانتری مجبورش می‌کنند به مامور شهرداری رضایت دهد، مساله آن زنی است که بیست روز در کلانتری رفتم و آمدم و او را دیدم که با دست و پای در گچ می آمد و می رفت و کسی پاسخگوی او نبود. مساله این است که یک پاسبان این قدرت را دارد که حکم قاضی را زیر پا بگذارد و عمل نکند. پسرم تا همه‌ی این ها هست ما هم هستیم مطمئن باش که من حالم خوب می‌شه چون خیلی شعر نگفته دارم...


لینک فیس بوک سید هانی عالی پیام 

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...