۱۳۹۲/۱۰/۱۱

اپوزسیون ایران مستلزم رهبری کاریزماتیک ، کار شورایی برای ایرانی جوابگو نیست



به تاریخ نگاهی بیاندازید . از کوروش بزرگ تا بابک خرمدین و یعقوب لیث و نادر شاه افشار و آقا محمد خان قاجار و رضا شاه بزرگ هر یک رهبران خودساخته ای بودند که به علت داشتن شجاعت و کاریزماتیک توانستند در مقاطعی از تاریخ رهبریت را در کشور به دست گیرند و در مقاطعی سبب نجات ایران شوند.

در مدل های خارجی نیز میتوان به گاندی ، نرسون ماندلا و امثالهم اشاره کرد که آنها نیر خود ساخته بودند. یکی از لقلقه های زبان که در میان ایرانیان توسط اصلاح طلبان رواج یافته است این هست که : بله رهبری را باید مردم بسازند و تا مردم نخواهند کسی رهبر نمیشود. این سخن صد در صد مهمل و اشتباه هست چونکه پروسه رهبر شدن یک شخص نتیجه شجاعت  و شهامت و مقداری داشتن کاریزمای شخصی است.

اما این مشکل سالهاست در اپوزسیون باقی است . به ساختارهای شورایی و حزبی و گروهی در اپوزسیون نگاه کنید. به آیین نامه هایشان نگاه کنید. اکثرا دموکراتیک و زیبا نوشته شده ولی در عمل همه این گروهها و حزب ها به یک نفر و نهایت یک چند نفر کوچک ختم میشود . گردش قدرت در هیچ کدام از احزاب و گروههای و سازمان های سیاسی ایران وجود ندارد و تنها با مرگ رئیس حزب امکان دارد یک چرخش قدرت مختصر در آن گروه ها به وجود آید البته اگر آن گروه آنقدر عمر کند و در همان سال و ماه اول از هم نپاشد.

خب حالا طبق نمودار به بررسی میپردازیم  که یک روند  اپوزسیون سازی صحیح برای ایرانی ها چگونه است :











در هر یک از این سه فاز رهبر میتواند از افراد خبره هم کمک بگیرد یا خود این کارها را انجام دهد .
حال نمونه اپوزسیون سازی ایرانی لاقل در این 35 سال را میبینیم .












.








مدل اتحاد به سبک ایرانی سالهاست که ضعف اپوزسیون محسوب میشود. چون با رخنه عوامل جمهوری اسلامی ، نظر دادن همه هر چند سواد و صاحب نظر نباشند ، قهر کردن ها و دشمنی های شخصی و گروهی همه باعث شده که افراد تحت کار گروهی نتوانند در این راه موفق باشند و اصولا ما هیچ سابقه تاریخی هم در انجام یک کار گروهی دموکراتیک نداشته ایم و همیشه نیاز داشته ایم بزرگی پیدا شود و ما پشت سر او حرکت کنیم.

اما خود مقوله رهبریت هم میتواند اما و اگر های بسیار داشته باشد . یکی اینکه رهبر باید بسیار کاریزماتیک باشد که نیاز نباشه برای جمع کردن افراد وقت و انرژی بگذارد و با اشارتی لاقل چند هزار نفر او را در راهش همراهی کنند. دوم اینکه رهبریت باید شجاعت بسیار داشته باشد. اگر رهبری کاریزماتیک باشد ولی فاقد عنصر شجاعت و قدم گذاشتن در راه سخت و تلاش های شبانه روزی باشد این نیز ضعف محسوب شده و کل پروژه را به شکست می انجامد.

نتیجه کلی این هست که اگر رهبری با دو مقوله بالا در اپوزسیون پیدا شود و حرکت مبارزاتی را به دست بگیرد ، ظرف مدت کوتاهی این حرکت  به نتیجه خواهد نشست اما اگر روش های شکست خورده سابق در اپوزسیون انجام شود هیچ نتیجه ای از این مبارزه حاصل نخواهد شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...