۱۳۹۱/۰۹/۰۶

غذای نذری غذایی که به فقرا نمیرسد

در سمت چپ مادر پیری را میبینید که در شب عاشورا در حالی که غذای نذری توزییع میکنند در آشغال ها مشغول پیدا کردن غذا برای خود است. وقتی از او سوال میشود چرا در آشغال ها میگردی و غذای نذری نمیگیری میگوید این غذا برای ما نیست 

در سمت راست یک ایرانی عزیز که عکسی را فیس بوک منتشر کرده از شاهکار خود. خواستن توانستن است. یعنی این فرد به تمام جاهایی که غذای نذری میدادند سر زده و این مجموعه غذایی را جمع کرده است.

ولی آیا به راستی این نیازمندان جامعه هستند که از غذای نذری بهره میبرند یا آن دسته از مفت خوران جامعه که عاشق مال مفت هستند؟ 

بارها دیده شده است که قشر متوسط به بالای جامعه برای گرفتن این غذاهای نذری حمله ور میشوند.باری آنها عاشق مال مفت هستند نه نیازمندان. و اما تزویر کارانی که به اسم کمک به فقرا اقدام به پخش نذری میکنند اگر واقعا در کار خود صداقت داشتند میتوانستند این غذاها را به درب خانه فقرا بدهند. یا لاقل شرایطی را پدید آورند که مستقیم به دست نیازمندان جامعه برسد. اما آنها هم دنبال تزویر هستند که بگویند فلانی هیات را غذا میدهد یا فلانی نذری میدهد.

به هر روی ما در جامعه بی فرهنگی زندگی میکنیم.با شورش 57 این بی فرهنگی ضربدر 1000 شد. من نمیگویم زمان شاه این بی فرهنگی نبود . بود . چون شورش 57 هم نتیجه عملکرد خائنان و بی فرهنگان بود ولی با انقلاب اسلامی این موضوع ضرب در 1000 شد

۱۳۹۱/۰۹/۰۳

جوابی به پرسش مهمل علیرضا نوری زاده از شاهزاده رضا پهلوی

در برنامه پنجره ای رو به خانه پدری روز پنج شنبه 2 آذر ماه 1391 که شاهزاده رضا پهلوی میهمان برنامه بودند  آقای علیرضا نوری زاده به دور از هر گونه اصول و اخلاق خبرنگاری و بدون اینکه درباره موضوعی مطلع باشد سخن خود را با این جمله آغاز میکنند :

معمولا من در برنامه هایم مصاحبه نمی کنم ولی اینبار ضروری است با توجه به اتفاقهایی که  در این هفته ها افتاده ، این تجمعاتی که اپوزسیون داشته است به خصوص به این جهت که ایشان اخیرا دوستانی پیدا کرده اند باعث شگفتی همه شده است ؟!! که من میخواهم ببینم این دوستان ،دوستان واقعی هستند یا نه ! به خصوص اینکه من در یکجا دیده ام که یک گروه به اسم حزب رستاخیز و یا گروه رستاخیز از ایشان اعلام حمایت کرده است !حتی عکس دختر ایشان را هم گذاشته اند و پدر و پدربزرگ !


واقعا چه موضوعی و چه صحبت مهملی را آقای نوری زاده پیدا کرده است. من حقیقتا به عنوان یک وبلاگ نویس درون مرز قبلا صحبتها و تحلیل های این فرد را گوش میدادم و به دوستان هم توصیه میکردم به خصوص برنامه چهارشنبه ها در صدای امریکا که بعد به جمعه ها انتقال یافت . ولی متاسفانه هر چه این افراد را زیر ذره بین خود میگذاریم از ماجرای سردار مدحی ها تا حمایت از کارهای عربستان و انتقاد از رقیب او قطر و ..... و بازگشتی به عقب آن پش بام  مدرسه علوی و ... همه پرونده این دوست محترم هستند که آخر برنامه های خود ایران سربلند و ایرانی سر فراز و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان در اهتزاز میگوید و خود کنفرانس هایی را تشکیل میدهد که هیچ پرچمی در آن نیست .با تجزیه طلب نشست و برخواست میکند و هی مدام از لحاف چهل تکه ایران دم میزند. جایی که گیر میکنند میشود خبرنگار و جایی که کنفرانس به راه می اندازد میشود فعال سیاسی .

با دیدن این سخن امشب مصلحت ندیدم درباره او سکوت کنم. من انسانی نیستم که به مانند بسیارانی فیلم ها و مسائل خانوادگی و شخصی را برای کوبیدن شخص استفاده کنم که چه بسا این مسائل به خود شخص مربوط است و ربطی به هیچ احدی ندارد ولی این سوال مهمل که شاهزاده دوستانی پیدا کرده است ؟!

آقای نوری زاده . شما از کجا فهمیدید شاهزاده دوستانی پیدا کرده است ؟ آیا این تظاهرات که عده ای جوان در خارج کشور با صمیمیت و عشق و ارادتی که به خاندان پهلوی دارند  مهم ترین مسئله روز شده است که دوان دوان از کنفرانس شکست خورده پراگ از راه نرسیده اید این را می پرسید . شما حتی نتوانستید با این همه کنفرانسهای شکست خورده یکی از این تظاهرات دوستان  هوادار سامانه پادشاهی که برای زندانیان سیاسی برگزار کردند را انجام بدهید.
دوست عزیز شفاف بگویید. علت وحشت شما چه هست ؟ چه چیز اینقدر شما را آشفته کرده است که از دیدن عکس شاهزاده و دختر ایشان و رضا شاه بزرگ و ایران پدر شاهنشاه آریامهر به وحشت افتاده اید؟ شاید هم از آن کودکانی که عکس شاهنشاه را در دست داشتند میترسیدید.

هر چه به خود میگویم اتحاد و اتحاد ولی باز میبینم شورشیان 57 که جناب نوری زاده هم جزو آنها بوده است آخر در یکجا در یک مکان ذات خود را نشان میدهند. شورشیانی که این مصیبت را سر ما جوانان آوردند و مردم داخل را بدبخت و 8 میلیون ایرانی را آواره کرده اند.

اما بسیار شادمان هستم که شاهزاده عزیز مثل همیشه جواب منطقی را دادند. نوری زاده ها و نوری ها و همه افرادی که در این اندیشه نشسته اند که ملت ایران مخصوصا ما جوانان را از شاهزاده و خاندان پهلوی دور کنند بدانند که عشق و ارادت ما به خاندان پهلوی قلبی و عاطفی است و نیاز نیست که شاهزاده ما را تایید کنند چون ما هستیم که او را تایید میکنیم.

همین اکنون در همین شورا اگر شاهزاده بخواهد که ما به یاری اش برخیزیم بر خواهیم خواست. خیال نکنید و توهم نزنید چون چهار تا انتقاد از شورای ملی کردیم و بعضی از گروههای هوادار پادشاهی حمایت نکرده اند دیگر هیچ علاقه ای و حرف شنوی از شاهزاده وجود ندارد  .این انتقادها برای بهتر ساختن این نهاد بود و گرنه هر موقع شاهزاده شخصا اعلام کند که حمایت خود را آغاز کنید ما به مانند سربازان وطن او را یاری خواهیم کرد.

از همه شورشیان 57 میخواهم که از توهم بیرون بیایید .اگر ما هواداران پادشاهی چه در درون کشور چه بیرون تا کنون اندیشه خود را مخفی نگه میداشتیم امروز آن زمان گذشته است و این اندیشه از درون قلب ها به زبان ها می آید و فریادی میشود بر تمامی خرد باختگان متوهم.

ایران سربلند ، ایرانی سر فراز و پرچم سه رنگ شیر و خورشید به صورت واقعی نه در زبان و برای گول زدن مردم و در همه جا بر افراشته باد

۱۳۹۱/۰۹/۰۲

روش سو استفاده وزارت اطلاعات از زندانیان سیاسی برای جمع آوری اطلاعات و روش مقابله با آن

طبق گزارش هایی که به دستم رسیده است و صحبتهایی که با افراد متعدد داشته ام وزارت اطلاعات در قبال آزادی موقت به زندانیان سیاسی پیشنهاد همکاری داده است. یعنی شما آزاد باش ولی دوستان خودت را لو بده و برای ما اطلاعات بیاور . گرچه این روش قدیمی هست ولی بسیارانی را با این تردید مواجه کرده که زندان بهتر است یا آزاد بودن و اطلاعات دادن.

پیشنهادهای اینجانب به دوستان مبارز و آزادی خواه :

1- اگر فعالیت سیاسی میکنید سعی کنید یک نفر معتمد و وطن پرست در خارج کشور ارتباط بگیرید و مشخصات خود را به آن فرد بدهید تا در صورت دستگیری آن فرد اطلاعات شما را به خبرگزاری های جهانی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان برساند . این کار جان بسیارانی را نجات داده است. در واقع جمهوری اسلامی برایش زندانیان گمنام که هیچ کس را در بیرون ایران ندارند و هیچ اطلاعی از وضعیت آنها در دسترس نیست راحت ترین قربانیان هست که میتواند هر بلایی سر آنها بیاورد.

2-در صورتی که با این پیشنهاد وزارت اطلاعات مواجه شدید که یا همکاری کن یا به زندان برو و ... بهترین راه پر کردن یه فیلم ویدویی از خود از هست . که وزارت اطلاعات همچین پیشنهادی را به من داده است و من قصد همکاری با آنها را ندارم و اگر هرگونه بلایی سر من بیاید متوجه جمهوری اسلامی و این بازجو و... خواهد بود. در این صورت احتمالا شما به زندان فرستاده میشوید ولی دیگر جرات هیچ گونه دست درازی به شما پیدا نخواهد شد. حتما افرادی را در خانواده مطلع کنید که اطلاعات شما را به خارج کشور گزارش کنند.

3-حتی اگر  به زندان افتادید از خانواده و دوستان خود بخواهید که مرتب درباره شما اطلاع رسانی کنند.بدترین حالت برای یک زندانی فراموش شدن هست در این حالت به راحتی هر بلایی را به سر شما می اورند


به امید آزادی ایران و ایرانی

۱۳۹۱/۰۹/۰۱

ننگ به حکومت جمهوری اسلامی چون اخلاقیات را هم از ما گرفت

ننگ بر ما که حکومت جمهوری اسلامی ما را به روزی انداخته است که اگر یک معلول در جوی آب افتاده باشد حاضر نیستیم دست او را گرفته و بیرون بیاوریم. مردانگی ، غیرت و آزادگی ما با رفتن شاه از این جامعه رفت.

۱۳۹۱/۰۸/۳۰

کمپین نوشتن نامه های سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی

دوستان عزیز . در این فرصت کم که کشور ما در خطر جنگ و تجزیه قرار دارد . بیایید با نوشتن نامه های سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی نقش تاریخی ایشان را برای نجات ملت ایران یادآور شده و به ایشان بگوییم خواهشا منتظر هیچ کس و هیچ فردی نباشید . چون عده ای تشنه گان قدرت هستند . عده ای از نام شما سو استفاده میکنند و برای خود باند بازی میکنند . عده ای با شما دشمن هستند و برایشان رفتن جمهوری اسلامی مهم نیست بلکه مهم روی کار نیامدن نظام دموکراتیک پادشاهی پارلمانی به مانند انگلیس و سوئد و نروژ و دانمارک است. عده ای این وسط موش میداونند و خرابکاری میکنند و جمهوری اسلامی در بیانیه ای که رامین میهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه میگوید که : گروههای اپوزسیون حتی یک لحظه با یکدیگر متحد نمیشوند.

پس بیایید از امروز با نوشتن نامه هایی سر گشاده مسئولیت ایشان را برای رهبری مبارزات یاد اور شویم. در این پست هر نامه ای نوشته شود در زیر با لینک نامه گذاشته خواهد شد. با سپاس

نامه مبارز نستوه :
http://www.khodnevis.org/persian/permalink/20315.html

نامه 

روز 24 نوامبر بر ضد اعدام و برای آزادی زندانیان سیاسی تظاهرات جهانی بر پا میکنیم

24 نوامبر 

تظاهرات در سراسر جهان برای بر ضد اعدام 

و آزادی کلیه زندانیان سیاسی

از همه ایرانیان وطن پرست تقاضا میکنیم هر چه زودتر نسبت به اعلام مکان های تظاهرات در شهرهای خود در خارج کشور اقدام به اطلاع رسانی نمایند.هموطنانم هر چه ما در مقابل این رژیم خون ریز و جانی عقب نشینی کنیم این بی صفتان هارتر شده و به جلو می آیند. بیایید با شرکت در تظاهرات 24 نوامبر ضمن نشان دادن اتحاد و همبستگی خود با زندانیان سیاسی که موجب دلگرمی آن زندانیان خواهد شد اتحاد و ائتلاف نیروهای مختلف اپوزسیون را در عمل نشان دهیم و به رژیم خون ریزی جمهوری اسلامی نشان دهیم که ما تا آخر این راه که سرنگونی رژیم هست ایستاده ایم.
ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

۱۳۹۱/۰۸/۲۴

نوشته ای از زنده یاد ستار بهشتی که پیراهن عثمانی برای کوبیدن رضا پهلوی شد


دوستان این نوشته ستار بهشتی پیراهن عثمانی شده است برای کوبیدن شاهزاده و عده ای مدعی شده اند چرا شاهزاده پیام تسلیت گفته.
http://magalh91.blogspot.co.uk/2012/07/blog-post_3132.html
ببینید دوستان چند موضوع را باید از هم تفکیک بدهیم:

1-ستار بهشتی یکی از کسانی هست که در زیر ظلم و جور رژیم آخوندی درگذشت و دفاع از حق از دست رفته او بر همه واجب است. حال اگر ما با او اختلاف نظر سیاسی داشتیم دلیل بر دفاع نکردن از حق از دست رفته اش نمیشود.

2-کشته شدن هر فرد در زندانهای رژیم دلیل بر درست بودن اندیشه او نمیشود.این موارد جزو اختلاف نظرهای سیاسی محسوب میشود ولی در اختلاف نظر اخلاق را هم باید رعایت کرد.مثلا ستار در نوشته هایش بارها گفته است شما سلطنت طلبان جایی در ایران ندارید و ما شما را دور ریخته ایم. اما من نوعی طرفدار پادشاهی پارلمانی هیچگاه نگفته ام ما 33 سال جمهوری را تجربه کرده ایم و دیگر جمهوری را نمیخواهیم و همیشه گفته ام صندوق رای تعیین خواهد کرد مردم چه چیز میخواهند و این سخن را نیز از شاهزاده رضا پهلوی اموخته ام.

3-من به شخصه هیچگونه دفاعی از دفتری که به دفتر پاریس شاهزاده معروف هست ندارم. دفتری که توسط پیرزاده و گلستان اداره میشود و دست آنها باز هست که هر کاری خواستند بکنند. می آورند، میبرند و از اسم افراد سو استفاده میکنند. ارتباط ها را حذف میکنند و به شاهزاده اطلاعات غلط میدهند. و گرنه دفتر رسمی شاهزاده در واشنگتن هست و این دفتر بدون اجازه  شاهزاده هیچ تصمیمی نمیگرد و در هیچ اموری دخالت نمیکند. پس اگر عملکرد این دو فرد به شاهزاده ضربه زده است در درجه اول مقصر خود شاهزاده است که نصیحت ناصحان را نمی شنود.

در پایان تقاضا میشود با دو دیدگاه به قضایا نگاه کنیم.دیدگاه انصاف و اخلاق با سپاس

شاهزاده گرامی! ما بی‌تفاوت نیستیم، ولی آیا شما به مسوولیت خود عمل کرده‌اید؟


در چند هفته پیش شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه‌ای که در برنامه افق داشت یک جمله را گفتند که بسیار مورد استقبال ایرانیان در فضای مجازی از جمله خود من واقع شد. سریعا پوستری برای این جمله ساختم و در حین همان برنامه افق این پوستر را به اشتراک گذاشتم که تا کنون ۲۷۸ بار اشتراک گذاشته شده  و آن جمله این بود: «بزرگترین دشمن مردم ایران بی تفاوتی است.»


در چند روز گذشته در نوشته ای که وبلاگ شاهزاده در مورد قتل ستار بهشتی انتشار یافت بازهم بر بی تفاوتی مردم تاکید کرده و از مردم خواستند که بی‌تفاوت نباشند. با خود می‌اندیشیدم آیا این ما بوده‌ایم که بی‌تفاوت عمل کرده‌ایم یا این رهبران اپوزسیون هستند که بی‌تفاوت هستند؟ وقتی نگاهی به مبارزات ۳۳ ساله مردم ایران با جمهوری اسلامی می‌کنم می‌بینم که در دهه های مختلف ۶۰ - ۷۰ و ۸۰  خورشیدی ملت ایران بارها بر علیه حکومت قیام‌هایی کردند که همگی با سرکوب و کشتار مردم همراه بود. از تظاهراتهای دهه ۶۰ تا قیام دانشجویان در سال ۷۸ و قیام‌های جنبش سبز در سالهای ۸۸ و ۸۹ می‌توان به عنوان نمونه یاد کرد. حال در تمام این سال‌ها در شهرهای کوچک و بزرگ نیز شاهد قیام‌ها و تظاهرات‌ پراکنده دیگری بوده‌ایم. تظاهرات دانشجویان و کارگران و معلمان و قیام های شهرهای کوچک بر سر تقسیمات ارضی و قیام بر علیه گرانی بنزین و سهمیه بندی آن  همه کارنامه درخشان مردم ایران در این سال‌ها بوده است. درست که هیچ کدام آنها به نتیجه‌ای نرسید و آنهم علت داشت چون اپوزسیون قوی پشتیبان مردم نبود که وقتی مردم به خیابان می‌آیند با حمایت اپوزسیون باعث تداوم قیام و سرنگونی جمهوری اسلامی شوند.

همه اینها از یک سو نافرمانی های مدنی مردم ایران به مانند رعایت نکردن حجاب، ساختن جوک بر علیه سیستم آخوندی، شعارنویسی روی اسکناس و دیوارها، کم کاری‌ها و تضعیف حکومت، شکستن قانون فیلترینگ جمهوری اسلامی از سوی دیگر. آمار غیر رسمی حداقل چند میلیون ایرانی عضو فیس بوک که خود عضویت فیس بوک در جمهوری اسلامی جرم سنگینی هست و خود ۱۱۴ هزار هوادار در همین فیس بوک رسمی شاهزاده خود مشتی نمونه خروار هست.

از سوی دیگر داشتن بزرگترین جمعیت وبلاگ‌نویسان سیاسی در ایران هم می‌توان به عنوان سندهایی نام برد که ملت ایران بی‌تفاوت نیست.

حتی ایرانیان خارج کشور هم بی تفاوت نبوده‌اند. تظاهرات منظم آنها در مقابل سفارتهای رژیم، ایجاد رسانه‌ها از جمله رادیوها و تلوزیون‌های مبارزاتی و همچنین روزنامه‌ها و نشریاتی که بر ضد جمهوری اسلامی قلم می‌زنند. ساخت وب‌سایت‌ها، طراحی کاریکاتورها و پوسترها و طرح‌ها و انتشار کتاب‌ها باز هم سندهایی از بیداری جامعه بیرون از ایران است.

من تمام این قطعات پازل را که کنار یکدیگر می‌گذارم می‌بینم که ایرانیان نه تنها بی‌تفاوت نبوده‌اند، بلکه تا حد توان در مقابل این رژیم ایستادگی کرده اند. یاد آور می‌شوم ما با رژیمی مبارزه میکنیم که پاسخ تظاهرات سکوت را با گلوله کلاشینکف میدهد و بیشترین آمار اعدام در سطح جهان را دارد. علاوه بر این پا را فراتر هم میگذارد و مخالفین خارج کشور خود را ترور میکند. فریدون فرخ زاد و دکتر شاهپور بختیار را میکشد و از هیچ ظلمی فروگذار نمیکند.بسیاری این اعتقاد را دارند اپوزسیون واقعی جمهوری اسلامی توسط این رژیم شناسایی و کشته شدند و چیزی که میبینید شبه اپوزسیونی بیشتر نیست.

حال این سوال از شاهزاده رضا پهلوی باقی است با این تفاسیر آیا ملت ایران چه در درون و چه در برون مرز بی‌تفاوت بوده‌اند یا شما به مسوولیت اساسی که بر دوش شما گذاشته شده است عمل نمی‌کنید؟ در مقطعی که سران اپوزسیون از چپ و راست و از جمهوری‌خواه تا مشروطه‌خواه خواستار ایفای نقش شما برای رهبری مبارزات هستند آنها را مرتب به شوراها و کمیته‌ها ارجاع می‌دهید که حتی خودشان هم نمی‌دانند که کارشان چیست؟ شاهزاده گرامی آیا مردم ایران از مسوولیت‌شان فرار کرده‌اند یا شما از مسوولیتی که به دوش شما گذاشته شده است شانه خالی می‌کنید؟ چرا یک‌بار برای همیشه تکلیف مردم ایران را روشن نمی‌کنید. در این یک سال گذشته با روی‌گردانی کامل مردم از اصلاح‌طلبان و نا‌امیدی آنها از گروه‌های دیگر همه نگاه‌ها به سمت شما آمد. فیس بوک شما از ۳۰ هزار نفر به ۱۱۴ هزار نفر افزایش یافت. در داخل کشور مورد حمایت مردم قرار گرفتید و جوانان بسیاری با حمایت از شما خواستار نجات ایران و ایرانی شدند. ولی این خطر احساس می‌شود که آن طرفداری دارد رو به آهستگی می‌گذارد. به جامعه آماری وب ۲ مراجعه کنید این سایتهای وب ۲ زنگ خطرهایی هستند برای سنجش میزان محبوبیت. مردم ایران در مقاطعی حمایت و پشتیبانی خود را از گروه‌های اپوزسیون انجام داده‌اند به مانند اصلاح‌طلبان که حتی اپوزسیون هم نبودند ولی مورد حمایت مردم تا مقطعی بودند ولی اکنون که از چشم مردم افتاده‌اند هر چه تلاش هم کنند بازهم خار و خفیف هستند و آن محبوبیت از دست رفته را نمی‌توانند تکرار کنند و شما نیز اگر همین رویه ادامه یابد و این صداهای ناراضی که فعلا در حد نامه‌های ایمیلی هست، افزایش یابد سرنوشت گریز ناپذیر خواهید داشت.

به باور من دو راه پیش پای شما هست:

اعلام کنید من در آینده ایران می‌خواهم با خواست و رای مردم پادشاه مشروطه شوم و تا آن تاریخ هیچگونه فعالیت سیاسی حتی در حد یک وبلاگ هم نمی‌خواهم داشته باشم.

یا اینکه اعلام کنید من رهبری مبارزات ملت ایران را تا رسیدن به صندوق رای و تعیین نوع حکومت توسط مردم ایران می‌پذیرم و شروع می‌کنم به ساخت یک تشکیلات منظم که به قول خود شما پنج کمیته اجرایی دارد و ایرانیان وطن پرست می‌توانند در هر یک از این کمیته‌ها فعالیت کنند.

فراموش نکنید در یک‌سال پیش وقتی از شما سوال شد چگونه می‌توانیم به مبارزات ملت ایران کمک عملی کنیم ارجاع دادید که در یکی از آن پنج کمیته که قرار است در شورا ایجاد شود فعالیت کنید و اکنون یک‌سال و نیم گذشت نه آبی از آن شورا گرم شد نه کمیته‌ای به وجود آمد تنها تفاوتش این بود که ستار بهشتی و ستار بهشتی‌های دیگر در جمع ما نیستند.

پس از شما تقاضا می‌شود یکی از این دو راه را قبول کنید و هواداران و حتی باقی اپوزسیون را از این سر درگمی نجات دهید.

-----------------------------------------------
با تشکر از سایت خودنویس برای انتشار این مقاله : 
http://www.khodnevis.org/persian/permalink/20315.html

۱۳۹۱/۰۸/۲۲

اپوزسیون سوریه متحد شد و ما !

اپوزسیون سوریه امروز متحد شدند . نه سایت باز کردند و امضا جمع کنند. نه گروه 5 نفره پشت در بسته تشکیل دادند و خود را اپوزسیون دونستند. نه جلسات پشت سر هم و بی حاصل بین یه عده گرفتن . نه جمهوری و پادشاهی کردن . نه همه خودشون رو چتر آخر دونستن که بقیه باید بیان به زیر این چتر اونها.نه گفتند ما رهبر نیستیم ما سخنگو هستیم و تا همه ایران ما را نخواهند هیچ کاری نمیکنیم.

اونها فقط متحد شدند چون میخواستند جان مردم سوریه رو نجات بدهند. 

و ما هم باید منتظرن آقایان و خانم ها باشیم که روزی با هم بنیشنند و اتحاد کنند. به ما بگویید ملت ایران چه گناهی کرده است که اینگونه توسط شما ها باید چوب بخورد؟ ملت ایران غیر از چندین قیام بزرگ در دهه 60 و 70 و 80 که همگی سرکوب شد چه باید میکرد که نکرده است؟ 

نفرین بر تمامی منفعت طلبانی که ذره ای به فکر وطن و ایران و ایرانی نیستند.

واکنش ها به خواندن سرود شاهنشاهی در برنامه " شعر یادت نره" از سوی رسانه های جمهوری اسلامی ادامه دارد

دو هفته پیش یک ایرانی وطن پرست و یکی از دوستان عزیزم به اسم بابک خسروی در برنامه شعر یادت نره در وسط برنامه سرود شاهنشاهی را خواند.این خواندن سرود با واکنش مثبت وطن پرستان و میهن دوستان که همیشه سپاس گذار خدمات خاندان ایران ساز پهلوی هستند مواجه شد.

این واکنش و استقبال باعث شد که رسانه و سایتها و عوامل جمهوری اسلامی از این حرکت آتش بگیرند .در سایتهای جمهوری اسلامی میتوانیم به موارد زیر برخورد کنیم.

مثلا سایت بصیرت متعلق به بیت رهبری نوشت :
در جریان یکی از برنامه‌های شبکه ضداخلاقی «من وتو» به نام «شعر یادت نره» یکی از شرکت‌کنندگان مسابقه، در حین اجرای برنامه و برخلاف روال معمول، سرود شاهنشاهی خواند؛ در ادامه، مجری شبکه من‌وتو با گفتن جمله: «اگر می‌خواهی‌ یک بمب بگذارند و ما رو بفرستند لابه‌لایِ ستاره‌ها، ادامه بده!» تلویحاً از جمهوری اسلامی ایران یاد کرد و بار دیگر از عناد دست‌اندرکاران این شبکه در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران پرده برداشت. گفتنی است شبکه من‌وتو پیش از این نیز با پخش مستند و موسیقی، خاندان منحوس پهلوی را تبلیغ کرده بود که با واکنش مثبت هواداران سنتی سلطنت‌طلب مواجه شد و سیل تبریک از سوی آنان برای عوامل شبکه معاند من‌وتو را در برداشت. این هواخواهی و تبلیغ از سوی شبکه انگلیسی من‌وتو برای خاندان فاسد و مستبد پهلوی، در حالی است که حتی غربی‌ها نیز بر دیکتاتور بودن اعضای این خاندان مهر تأیید زده‌اند و از شخص «محمدرضا پهلوی» به‌عنوان دیکتاتور یاد می‌کنند.
منبع 

یا مثلا سایت هادیان البرز نیز به همین موضوع اشاره میکند.

همه این موراد نشان میدهد که چه ترسی از هواداران پادشاهی وخاندان پهلوی در بین عوامل جمهوری اسلامی وجود دارد.


۱۳۹۱/۰۸/۲۰

نادره افشاری از نویسندگان برجسته و ازکاربران سایت آزادگی درگذشت

نادره افشاری از نویسندگان برجسته و کاربران سایت آزادگی درگذشت.او یکی از مبارزان راستین و استوار بود که با عزمی راسخ بر علیه ارتجاع آخوندی مبارزه کرد. همیشه طرفدار سامانه پادشاهی بود و بر عقیده خود باقی ماند. آخرین نامه که در سایتش انتشار یافته بدین شرح است :


بیماری امانم را بریده است. از درد کشیدن خسته شده‌ام که گاه اگر به کسی تندی کرده‌ام، دلیلی نداشته است جز همین «درد»!
            چند شب است که در هنگام خواب وصیتنامه یا «یادنامه»ای در سرم می‌چرخد که بنویسم هرچه را که دوست دارم؛ پیش از آن که «اجل معلق» سر برسد که حتما می‌رسد و «هیچکس» را از آن گریزی نیست؛ من نیز از اهالی همین ولایت «هیچکس» هستم.
            در آغاز بگویم که من [نادره افشاری] به هیچ خدا و الله و محمد و علی... و در اساس به هیچ دین و مذهبی باور ندارم و همه‌ی دینها را دسیسه‌ی شیادان، راهزنان و شارلاتانها برای به بردگی کشاندن مردم و سواری گرفتن از ایشان می‌دانم. بنابراین اگر روزی نبودم، دوست ندارم کسی لباس سیاه بپوشد، ریش بگذارد، حلوا و خرما خیر کند، فاتحه بگیرد و یا حتی شیون و زاری کند. شمعی و شرابی و شاخه گلی مرا بس است!
زندگی کرده‌ام آنگونه که دوست داشته‌ام و خودم را در فرزندانم و کتابها و نوشته‌هایم منتشر کرده‌ام؛ پس، از همچو منی سخن از «مرگ» گفتن «یاوه»ای بیش نیست. من در تک تک واژه‌هایم زنده‌ام و زنده می‌مانم؛ چرا که برای آزادی از بند بردگی‌ها و آگاهی و شناخت، دست به قلم برده‌ام.  
            به عنوان یک زن خاورمیانه‌ای که خود را از بند «مفعول» بودن رها کرد و به عاملی کننده و خواهنده و «فاعل» تبدیل شد [با تلاشی جانکاه] به خودم افتخار می‌کنم؛ امیدوارم زنان و آزادیخواهان کشورم نیز چنین کنند!
            هیچکس مرا ساپورت نکرد؛ پدرخوانده نداشته‌ام؛ مزدور و قلم به مزد هیچ درگاه و درباری نبوده‌ام؛ هرچه کرده‌ام، خود [بر اساس باور و شناختم] کرده‌ام؛ با سوزن کوه کنده‌ام و با پشتکار کارهایم را به ثبت رسانده‌ام!
            کوشیده‌ام هر چه نوشته‌ام را تا پیش از پایان سال 1390 منتشر کنم. چیز زیادی در کامپیوترم [بجز چند ده کار نیمه کاره] ندارم که اگر بخت و فرصتش را داشتم، حتما تمامشان می‌کنم!
            دوست ندارم از زندگی خصوصی‌ام  [حتی نام همسر و فرزندانم] چیزی بنویسم!     
در زندگی هیچ مردی را واقعا «دوست» نداشته‌ام؛ اما به همسرم احترام می‌گذارم؛ چرا که هرچه کرده‌ام و هرچه نوشته‌ام، در همین «شانزده/هفده» سالی است که با او بوده‌ام که هیچگاه برای من تکلیف تعیین نکرد؛ هیچگاه «بکن نکن» نکرد و هیچگاه «قلم» دست و پایم را نشکست. بقیه‌ی مردانی که گاه در داستان‌هایم نامی از آنها برده شده است، تنها «خوراک قصه»هایم بوده‌اند!
            کارهایم را با بازنویسی تازه در وبسایتم منتشر کرده‌ام. همه می‌توانند کارهایم را چاپ و منتشر کنند. کسی از ایشان بازخواست نخواهد کرد. فقط دوست ندارم کارهایم را سانسور، دستکاری و یا «قیمه قیمه» کنند. بیزارم از کسانی که به خودشان اجازه می‌دهند کارهایم را دستکاری کنند!
            پیکرم را می‌سوزانند و به آب و باد و باران می‌سپارند.
مرا در چهچه‌ی پرندگان، در چک چک باران بر روی پنجره‌ها، در نوازش نسیم و در مزه‌ی شراب خواهید یافت؛ طبیعت، اینگونه زنده است!
تنها «خودخواهی» و آرزویم این است که در ایران آزاد بدون آخوندها، کتابهایم در مدارس و دانشگاهها تدریس شوند و [اگر شد] با نگاشتن نامم بر سنگ مرمر سپیدی، زیر پای فردوستی توسی در میدان فردوسی، جاودانم کنند؛ چرا که برای زیبا، شیوا و درست نگاشتن زبان پارسی بسیار کوشیدم!
از جنجال بیزارم و برای همین هم نخواستم خوراک و طعمه‌ی مدیایی شوم که در نهایت سرنخش به حکومت کهریزکی اسلامی می‌رسد!
می‌توانستم مادر بهتری برای فرزندانم باشم [اگر دانشش را می‌داشتم] با این همه [در گیرو دار فرار، طلاق، وحشت و آوارگی] بیش از این توانش را نداشتم. فرزندانم مرا حتما خواهند بخشید؛ همین!

نادره افشاری
26 اسفندماه 1390
................................................................................................................
به روز رسانی : آدینه 9 نوامبر 2012 میلادی برابر با 19 آبان ماه  1391


روحش شاد و راهش پر رهرو باد 

۱۳۹۱/۰۸/۱۸

ستار بهشتی اگر مخالف ما بود ولی دفاع از حقوق از دست رفته اش را وظیفه خود میدانیم

ستار بهشتی جوان وبلاگ نویس در این هفته زیر شکنجه جمهوری اسلامی در زندان کشته شد.مرگ او باعث شد که فعالان و مبارزان بر ضد جمهوری اسلامی از خواب غفلت بیدار شوند و بدانند با چه رژیم اهریمنی مواجه هستند که نه اصلاح پذیر هست نه سازش پذیر بلکه فقط خون ریز است و این باعث شد عزم همه مبارزان برای به زیر کشیدن این رژیم اهریمنی از پیش جزم تر شود.

من ستار را نمیشناختم ولی بعدا متوجه شدم که او در ادد لیست یاهوی من هست و با نظریاتش آشنایی داشتم. نظریات او در وبلاگ و سایتهای بالاترین و آزادگی هم مشخص بود .(در قسمت نظرها و نوشته ها)

ستار بهشتی یکی از مخالفان و منتقدین پادشاهی خواهان ؛ مجاهدین ,کمونیستها و توده ای ها و حتی سبزها و اصلاح طلبها هم بود. او یک منتفد اجتماعی بود و این دیدگاه و مواضع بر کسی پوشیده نیست.

اما من به عنوان یک وبلاگ نویس هوادار سامانه پادشاهی وظیفه خود میدانم  که از حق از دست رفته او دفاع کنم چون همانطور که شاهزاده رضا پهلوی بارها گفتند دفاع از حقوق بشر گزینشی نیست. شاید جمهوری اسلامی با انتخاب او به عنوان قربانی میخواست میزان حساسیت مبارزان و اپوزسیون که بر ضد جمهوری اسلامی مبارزه میکنند بسنجد که نسبت به شخصی که عقاید سیاسی اش با  بسیاری از گروهها متفاوت است چه واکنشی نشان میدهد.

ولی وزارت اطلاعات و جمهوری ننگین اسلامی باید بداند ما بر سر مساله حقوق بشر هیچ نوع خودی و غیر خودی نداریم و برای این حق از دست رفته این دوست عزیز و سایر جانباختگان راه آزادی تا پای جان مبارزه خواهیم کرد.

مبارز نستوه
پنجشنبه 18 آبان 1391

۱۳۹۱/۰۸/۱۶

نژاد پرستی سیاهها علیه سفیدها در رای گیری انتخابات امریکا

به باور من نژاد پرستی، نژاد پرستی است حالا سیاه بپرستی یا سفید را. الان خیلی از سیاههای امریکا به اوباما رای میدن چون اوباما هم سیاه هست . خوب این اسمش چی هست ؟ آیا این نژاد پرستی نیست ؟ 

وقتی خبرهای انتخابات رو بررسی میکنیم میبینیم همه روی ایالاتهای سیاه به نفع اوباما حساب باز میکنن. چرا سیاهها یکبار سفیدها رو انتخاب نمیکنند؟ 


در پایین به نقشه امریکا از نمای دیگر نگاه کنید 




۱۳۹۱/۰۸/۱۵

مجازات اعدام را برداریم ولی چه چیز را جای آن بگذاریم؟


مجازات اعدام را برداریم ولی چه چیز را جای آن بگذاریم؟


با نگاه کردن به فضای سیاسی اکثریت اپوزسیون جمهوری اسلامی شاهد این موضوع هستیم که بحث لغو مجازات اعدام یکی از بحث های داغ محافل بوده و بسیار راجع این موضوع صحبت شده است.حتی بارها دیده شده است که در شبکه های فارسی زبان دولت های امریکا و انگلیس (صدای آمریکا و بی بی سی) به این موضوع پرداخته شده است.
من به عنوان یک وبلاگ نویس درون مرز با زیر نظر گرفتن فضای گفتمان افراد سیاسی از یک سو و عوام جامعه از سوی دیگر به نتایجی رسیدم .غالب نظرات اپوزسیون سکولار و دموکرات چنین هست که مجازات اعدام باید برای همیشه از کشور ما برداشته شود. البته هستند افراد پراکنده ای که میگویند مجازات اعدام را هم به رای مردم بگذاریم.در این میان عده ای از هموطنان که در طی این مدت حکومت اسلامی  زجر دیده اند نیز یافت میشوند که میگویند : اول مجازات قاتلان و شکنجه گران خود ما یا فرزندان ما و بعد لغو مجازات اعدام.
اما از دیدگاه مردم عوام بخصوص در داخل کشور و با تبلیغاتی که رژیم اسلامی در این سالها انجام داده است مردم دچار دیدگاههای متفاوت هستند.اگر شما جمعیتی بسیار زیادی از مردم را می بینید که ساعت 5 صبح به تماشای اعدام یک شخص ولو گناهکار میروند این مشکل از تفکری است که رژیم اسلامی سعی کرده است در ذهن مردم جاری کند که تنها راه مقابله با جرم و جنایت و قتل و کشتار و تجاوز این هست که شخص گناهکار اعدام شود و اگر این مجازات اعدام برداشته شود هر روز امکان این هست که خود شما و خانواده اتان مورد تعدی اشرار در جامعه واقع شوید و میزان جنایات بالا میرود.
البته گروه دیگر مردم در درون مرز که دارای سطح خرد و دانش و بینش سیاسی و اجتماعی هستند مجازات اعدام را  نه تنها سودمند نمی دانند بلکه باعث تشدید جرم و جنایت هم می دانند.

من بارها دیده ام که عوامل رژیم و حتی کسانی که معتقد به فلسفه اعدام هستند چطور توانسته اند به راحتی طرف مقابل خود را در بحث محکوم کنند. مثلا در یکی از برنامه های فارسی زبان برون مرزی از یک متخصص  جامعه شناس دعوت شده بود که در دفاع از لغو مجازات اعدام صحبت کند و  به تلفن های مردم پاسخ دهد، یکی از عوامل رژیم روی خط آمد و به جناب متخصص گفت که اگر به دختر و همسر شما تجاوز شود و بعد آنها را به قتل برسانند آیا شما میگذارید که قاتل به راحتی برای خود برود ؟ جالب بود که متخصص گرامی برای چند لحظه گیج و سردرگم شد و بعد هم نتوانست پاسخ درست و قانع کننده ای بدهد.

با این شستشوی مغزی که از مردم داخل کشور انجام شده  و همچنین ترویج خشونت طلبی در بین مردم بسیار سخت هست که این قانون مجازات اعدام و فلسفه انتقام گیری از نوع چشم در برابر چشم را از اذهان  مردم بیرون کرد مگر اینکه جایگزین و راه حلی نشان داده شود که میتوان هم قاتلان و متجاوزان را مجازات کرد و هم این مجازات قرون وسطایی را برای همیشه از این کشور برداشت.

مثلا نمونه هایی از این خشونت طلبی در گفتگوهای عده ای  از همین اشرار میتوان دید که نه زندان و نه حتی اعدام برای پیشگری از مجازات نتوانسته است موثر بیافتد. گفتگوهایی همچون "میکشم و دیه اش را میدهم" یا " میزنم و به زندان میروم" یا "میکشم و اعدامم هم کنند مهم نیست" .

خیلی از افراد سوپر دموکرات برای جایگزین مجازات اعدام ،مجازات زندان را پیشنها میکنند و وقتی خیلی لطیف تر میشوند میخواهند زندانهایی مانند زندانهای نروژ که درونش تلوزیون و کامپیوتر و ... هست و چیزی از هتل 5 ستاره کم ندارد را جایگزین اعدام کنند ولی من بنا به دلایل زیر مجازات زندان و کلا فلسفه زندان حتی برای مجازات غیر اعدام  را هم صحیح نمیدانم .
1-با بررسی دقیق زندانها در این سالها می بینید که زندان هم نتوانسته آنگونه که باید جلوی کاهش جرم را بگیرند. چه بسا اخباری که خود من از درون زندانها دارم از استفاده مواد مخدر تا تجاوز به زندانیان کم سن و سال تر و ... در زندان ها صورت میگرد. بسیاری از زندانی ها در طول دوره زندان با هم آشنا میشوند و از هم خلافهای بیشتری را یاد میگرند و حتی بعد از بیرون آمدن تشکیل باندهای مافیایی را میدهند.
2-میزان خرجی که زندان و امور زندانها به جامعه تحمیل میکند بسیار بالا هست. خیلی از افرد جامعه ناراضی هستند چرا در آمد مملکت و مالیاتی که آنها میدهند باید صرف اشخاصی شود که قصد آسیب رسانی به جامعه را داشته اند.
3-با نگهداری افراد مجرم در یک مکان برای مدت زمان مشخص هیچ نمونه حرکت و کاری در جامعه صورت نمیگرد. همه می دانیم که کار و تلاش نشانگر یک جامعه پویا هست ولی با  زندانی کردن عده ای آن امکان را هم از خود زندانی  و هم  از جامعه گرفته ایم.
اما راه حل چیست ؟
همیشه مجازات در یک جامعه به دوعلت صورت میگیرد .اول اجرای عدالت و دوم پیشگیری از وقوع جرم بیشتر .با این تفسیر به باور من باید ساختار زندان را به اردوگاههای کار اجباری تغییر داد. البته این کلمه اردوگاههای کار اجباری هم مقداری بد در ذهن افراد جامعه جا افتاده است (حتی در سطح جهان) و سریعا یاد اردوگاههای آشویتس هیتلر و اردوگاه های کار استالین می افتاند. فرق اردوگاههای کار مدرن که مد نظر اینجانب هست با اردوگاههای کار هیتلری و استالینی، برخوردار بودن زندانیان از بهداشت و سلامت کامل و حتی گرفتن دستمزد  ولو اندک در مقابل کار انجام شده است که  آنهم میتوان به خانواده افراد زندانی در صورت نیاز تعلق گیرد یا صرف برنامه های کمک آموزشی برای آنها شود.اگر مقداری تخیل و تکنولوژی را هم به این برنامه اضافه کنیم میتوان استفاده از دستبندهای جی پی اس داری که زندانی را کنترل میکند و میزان کارکرد هر زندانی را نشان میدهد هم میتوان استفاده کرد و صدها ویژگی که با بودن تکنولوژی این کارها بسیار آسان تر شده است . به عنوان مثال میتوان اردوگاههای کار را بر اساس شرایط سختی درجه بندی کرد و در مقابل مجازتهای سنگین مانند قتل و تجاوز میتوانیم  حکم کار تا ابد در یک اردوگاه با درجه سختی آخر و در مقابل جرم های سبک تر مانند ورشکستگی مالی کار چند ماهه یا چند ساله در اردوگاهها با درجه سختی کمتر و امکانات بیشتر قرار داد.در کل میتوان مزایای اردوگاههای کار را در موارد زیر خلاصه کرد :
1-کاهش جرایم بخاطر تکثیر روحیه کار و کارگری در سطح مجرمان جامعه
2-جایگزینی منطقی مجازات غیر انسانی اعدام و مجازات غیر موثر زندان با یک مجازات عادلانه و عملی
3-پرورش نیروهای کارآمد از مجرمین با درجه های مختف برای جامعه
4-برداشتن بار هزینه مالی و انسانی نگهداری از مجرمین از روی دوش عموم جامعه
5-گسترش فلسفه زندگی مفید با روزانه 8 ساعت کار (جامعه به این موضوع پی میبرد که اگر روزانه 8 ساعت کار مفید انجام دهد و حقوق شرافتمندانه ای بگیرد بهتر از دست زدن به  اعمال خلاف هست که مجازات آن کار مجانی برای جامعه میباشد.)

اما شاید در این میان طرفداران حقوق بشر نیز برایشان سوالی پیش بیاید که این کار شاید مخالف بیانیه حقوق بشر و حقوق انسانی افراد باشد .باید در پاسخ به این گروه گفت فرهنگ کار شرافتمندانه در مقابل انجام جرم در یک جامعه هیچ منافاتی با 30 بند حقوق بشر ندارد حتی در بسیاری موارد از در آمدی که کارهای زندانیان به وجود می آید میتوان صرف آموزش و پروش خود زندانیان کرد و سطح سلامت روحی و روانی و شعور اجتماعی آنها را بالا برد.
در ضمن به وضوح در بندهای 21 و 22 اعلام شده است که مردم در یک انتخابات آزاد میتوانند نظام حکومتی و مدیریتی کشور خود را تعیین کنند و حق امنیت اجتماعی خود را به نوع نظام یاد آور شوند.
ماده ی ۲۱
۱. هر شخصی حق دارد که در مدیریت دولت کشور خود، مستقیماً یا به وساطه انتخاب آزادانه نمایندگانی شرکت جوید.
۲. هر شخصی حق دسترسی برابر به خدمات عمومی در کشور خویش را دارد.
۳. اراده ی مردم میبایست اساس حاکمیت دولت باشد؛ چنین اراده ای می بایست در انتخاباتی حقیقی و ادواری اعمال گردد که مطابق حق رأی عمومی باشد که حقی جهانی و برابر برای همه است. رأی گیری از افراد می بایست به صورت مخفی یا به طریقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.
ماده ی ۲۲
هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از طریق تلاش در سطح ملی و همیاری بین المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.

حال اگر اکثریت ملت ایران که حتی در نظر سنجی های اینترنتی که برای خود یک جامعه آماری محسوب میشود خواهان یک مجازات عادلانه و منطقی و بدور از هر گونه خشونت و با درصد بالایی بازدهی و سودمند بودن برای جامعه باشند هیچ مشکلی از لحاظ حقوق بشری پیش نمی آید.

در آخر یادآور میشوم در ادبیات و فرهنگ کهن ما مجازات اعدام را کم می بینیم. همانگونه که در شاهنامه میخوانیم وقتی ضحاک قاتل که روزی 2 جوان را برای خوراک مارهایش سلاخی میکرد توسط فریدون دستگیر شد فریدون او را نکشت و در کوه دماوند به بند کشید. پس باید یکبار برای همیشه به این بحث با یک پاسخ منطقی خاتمه داد.

۱۳۹۱/۰۸/۱۴

بنای طاق نصرت عراق با کلاهخود 5 هزار نفر از شهدای جنگ ایران و عراق

ننگ و نفرین بر جمهوری اسلامی که هنوز بنای طاق نصرت صدام جنایتکار در عراق پابر جاست که این بنا با کلاهخود 5 هزار نفر از شهدای جنگ ایران و عراق ساخته شده است و مردم را دسته دسته به عراق میفرستد و برای کربلا و کاظمین پول جمع میکند. 

آیا خون شهدای جنگ ما ارزش این را ندارد که دولت جمهوری اسلامی از  دولت عراق بخواهد این بنا را تخریب کند ؟ جالب تر اینکه کسانی که از بغداد عبور میکنند مجبور هستند از زیر این طاق عبور داده شوند. طاقی که با دو شمشیر ساخته شده و به شمشیر های نبرد قادسیه معروف هستند. 


واقعا اگر هر نظام ملی و میهنی دیگری سر کار بود آیا حاضر بود با  دولت عراق رابطه براقرار کند چه برسد به اینکه از دهان ملت مظلوم ایران و گرسنگان و دردمندان ایران بزند و به آباد کردن عراق بپردازد  و مقبره و گنبد بسازد ؟ 

اما این مهم برای ما اثبات شده است که این یک نظام تازی -عربی است که بر کشور ما حکومت میکنند. این عبا و عمامه ها که میبینید همه نشان اقوام عرب هستند که هنوز راهشان را این اخوندهای پست فطرت ادامه میدهند و برایشان مهم خار و خفیف کردن ملت ایران است 




واقعا روح شاهنشاه آریامهر شاد که در سال 1327 فقط برای کشته شدن یک ایرانی در عربستان حکومت عربستان را به مسلخ کشید و 4 سال تمام رابطه را با عربستان قطع کرد و نگذاشت حتی یک نفر به حج برود که سعودی ها با عذر خواهی خواستار ایجاد رابطه با ایران شدند .

در پایان شرم بر کسانی باد که این مساله را بدانند و باز هم به عراق سفر کنند و پولهای خود را به این دشمنان ایران و ایرانی بدهند به حصوص خانواده شهدای جنگ و جانبازان . 


این هم تصویر پیامک های ایرانسل برای جمع کردن پول برای تازیان  : 



پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...